قامت‌برافراشته در برابر انحراف
مبناي مشروعيت حکومت ديني

 مرتضي رضائيان

يکي ديگر از مواردي که جريان موسوم به اصلاح طلب در دوران مسؤوليت خويش بر آن تاکيد مي‌کردند، ناديده گرفتن مبناي ديني مشروعيت حکومت اسلامي بود؛ چه اين که آن‌ها با خلط ميان دو مقوله مشروعيت و مقبوليت هرگونه مشروعيتي را تنها برآمده از خواست مردم مي‌دانستند. براي مثال مهدي کروبي مي‌گفت: «مشروعيت فقط وفقط بر اساس راي مردم است. اگر راي مردم معيار نباشد، هيچ کس در حکومت ديني و جمهوري اسلامي مشروعيت ندارد.»(1)

آيت ا... مصباح در پاسخ به اين شبهه با تاکيد بر اين که بدون مقبوليت مردمي، احکام حکومت اسلامي قابل اجرا نيست، خاطرنشان مي‌کند: «حکومتي که وجودش ضروري و لازم است در رأس آن بايد يک فقيه باشد البته تنها فقاهت کافي نيست براي آن که آن چيزي که منشأ لزوم حکومت است چيز‌هاي ديگر هم هست اگر اهل تدبير نباشد، مصالح جامعه را درک نکند و با مشکلات آشنا نباشد نمي‌تواند دستور بدهد. اين جا مسأله چگونگي انتخاب ولي فقيه مطرح مي‌شود. برخي مي‌گويند شارع کسي را معين نکرده و ما هيچ وظيفه شرعي نداريم؛ عقلا مي‌گويند بايد حکومت برقرار شود، براي اين‌که هرج و مرج نباشد بالاخره يک نظمي بايد در جامعه حاکم باشد؛ بنابراين هر چه عقلا در همه جاي دنيا رعايت مي‌کنند، همان اندازه معتبر است اگر شک کنيد که شرط ديگري هست اصل، عدم شرط است و ادله لبيه اقتضا دارد قدر متقين را بگيريم. همين که آدمي اهل سياست باشد و بتواند رتق و فتق اموري را بکند و مردم، يعني 51 درصد آن‌ها هم قبولش داشته باشند کافي است. مشروعيت او نيز از مردم است. بر اساس اين نظريه [انتخاب]، ولي فقيه حق ندارد مطابق نظر خودش چيزي بگويد بلکه بايد چيزي را بگويد که مردم راضي باشند... اما اگر قبول کرديم که مسأله ولايت فقيه انتصابي است يعني ولي فقيه منصوب به نصب عام است؛ يعني ملاک اعتبار و مشروعيت به خداي متعال مي‌رسد، فقيه واجد شرايط، اختيار جان و مال مسلمان‌ها را دارد. البته در مقام عمل بدون مقبوليت مردمي احکام آن قابل اجرا نيست. فرض کنيد ما کشف کرديم که از طرف امام زمان آقاي X مصداق آن نصب عام است اما مردم نمي‌شناسند، عملاً چيزي تحقق پيدا نمي‌کند. طبق نظريه انتصاب اگر او دستور داد پارلمان تشکيل شود و مردم نمايندگان مجلس را تعيين کنند به حرف او اين کار اعتبار پيدا مي‌کند. آن‌ها قانون تصويب مي‌کنند، اعتبار اين قانون به حرف او است که مي‌گويد اين مجلس رسميت دارد و يا اين دولت اطاعتش واجب است. اين از همان ولايت الهي نشأت گرفته و متفرع بر حکومت او است. به نظر ما تمام مقرراتي که در کشور اسلامي ايران اجرا مي‌شود همه اعتبارش به امر ولايت فقيه و امضاي او است. اگر بدانيم در جايي در يک مورد راضي نيست، هيچ اعتباري ندارد، گاه مورد خاصي را تعيين و گاه هم نهادي را تصويب مي‌کند. اين که امام، قانون اساسي را تصويب کرد اين يعني من دستور مي‌دهم اين گونه عمل کنيد و اعتبار پيدا مي‌کند چون امضا کرده است. اگر امضا نکرده بود هيچ اثري نداشت. حتي اگر تمام مردم هم رأي مي‌دادند هيچ اعتبار قانوني و شرعي نداشت، همان طور که خودش فرمود. بر اساس نظريه نصب، اصلاً اعتبار قانون اساسي از امضاي او سرچشمه مي‌گيرد؛ اما طبق نظريه انتخاب، توجيه اعتبار قانون و تصرفات مشکل است. مي‌گويند اعتبار دهنده نظر اکثريت است اما اقليتي که قبول نکردند نسبت به آنان چگونه توجيه مي‌شود؟!»(2)

از ديگر شعارهاي جذاب اما انحرافي که در دوران مذکور بسيار بر آن تاکيد مي‌شد، «ايران براي همه ايرانيان بود» که با مخالفت آيت ا... مصباح رو به رو شد و آن‌ها هم به همين بهانه، تخريب ايشان را شدت بخشيدند و وي را مخالف حقوق شهروندان و... قلمداد کردند. اما سخن آيت ا... مصباح چه بود؟« معاويه گفت: من با شما نمي‌جنگم که نماز بخوانيد و روزه بگيريد. جنگ من سر اين نيست، جنگ من سر حکومت است، مي‌خواهيد نماز بخوانيد مي‌خواهيد نخوانيد، يعني من با اسلام کاري ندارم. اگر اسلام بخواهد حاکم باشد با آن کار دارم. و امروز مگر غير از اين است؟ مساوي کردن مسلمان با غيرمسلمان به بهانه اين که ما دوجور شهروند نداريم، شهروند دودرجه‌اي نداريم، همه ايراني هستند، ايران هم مال ايرانيان است نه مال مسلمانان. مگر تا حالا کسي گفته بود ايران مال آمريکا است يا مال انگليس است يا مال عراق است؟ اين چه شعاري است؟ ايران براي همه ايرانيان! مگر مخالفين اصلاحات، به قول آقايان مخالفين جبهه دوم خرداد مي‌گويند ايران مال آفريقاست؟! همه مي‌گويند ايران مال ايرانيان است. پس اين چه شعاري است؟ يعني شما مي‌گفتيد مسلمانان اصل هستند، آن‌ها بايد حکومت کنند، بهايي رسميت ندارد، از اين پس بايد بگوييم بهايي هم ايراني است، او هم مانند کسان ديگر حق دارد. اما صاف اين را که نمي‌توانند بگويند... صاف که نمي‌توانند بگويند که ما به بهائيت مي‌خواهيم رسميت بدهيم، شعار مي‌دهند ايران مال ايرانيان. ايرانيان چه کساني هستند؟ مسلمان در آن هست، بهايي هم هست... شعار ايران براي ايرانيان براي اين است که اقليت‌هاي مذهبي را جذب مناصب حکومتي بکنند.»(3)

پي‌نوشت‌ها

1. روزنامه شرق، 15/10/1384

2. پرتوسخن، ش310

3. گفتمان مصباح، ص73434

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : علامه مصباح, انحراف, مبناي مشروعيت حکومت ديني, مرتضي رضائيان, ,